اولین نی نی گرافی
امروز به همراه مامان و بابا برای اولین بار فتیم آتلیه از ساعت 11صبح تا ساعت 2بعدازظهر مشغول گرفتن عکس بودیم بماند که تا میتونستم غرغر کردمو بد قلقی اصلاااااااا ی وزی اخه چه معنی داره اینهمه لباس عوض کنم نمیزاشتن بخابم همش منو اینور اونور میکردن منم بیچارشون کردم مامانم که اینقدر ادا اصول از خودش دراورد تا من بخندم خودشو انداخته بودش رو زمین عینهو سمندری که زیرافتاب مونده هی دستو پاشو بالا پایین میبرد عروسکارو میزاشت رو سرشو مینداخت زمین باباهم که نگم براتون با اون قدو وزنش بیچاره چمباتمه زده بودش و مراقب بود تا من به عقب نیفتم خلاصه خیلی خسته شدم در اخرهم که دیگه کار عکساتموم...