بازیگوشی های نخودفرنگی من
زندگی یعنی همین لبخندتو
مانلی وقتی که بره روی تختش هرگز دلش نمیخادبیادپایین نمیدونین با چه بدبختی
میارمش اخه باید من سرپابایستم ومراقبش باشم تا خودشو شوت نکنه پایین تخت
اویزتختشم کلاباید روشن باشه
تلاش برای روشن کردن وبه حرکت دراوردن عروسکها با قوه بازو
خودشو الکی میزنه بخاب وگیرررررمیده توام بیاتو کنارمن من بدبختم که نمیتونم برم از لای نرده ها صورتودستامو میچسبونم بهش شبیه زندانیای گوانتانامو
هرانچکه توی ویترینش باشه میخاد همش میگه اون اون
همچین مهندسی میکنه که انگار خوودش ساخته اینارو
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی