همه تپش هایم از آن تو باد! همه تپش هایم!
گاهی از خودم تعجب می کنم یا خوشحال می شوم که بعضی از دردها دیگر نمی توانند مرا از پا در بیاورند و من می توانم رسما خوشحال باشم و آنها هم باشند. می توانم تحویل شان نگیرم.. نشانه این است که دارم شبیه مادرم می شوم.
راستی چرا ما اینقدر شبیه مادرهای مان می شویم؟ حتی طرز راه رفتن مانلی هم شبیه من شده ، اداها حرفها ......
جدیدا موقع بیرون رفتن تمام سعی خودش رو میکنه که بیشتر شبیه من بشه قایمکی رژ لبو برمیداره و تقریبا تا زیر بینی اش رو صورتی میکنه . گاهی تنها به یک برسی و یک پیس از عطر مامان قانع . از تمام این حرفا که بگذریم تو بسیار دختر مهربان خوب و باهوشی هستی همه حرفهای منو متوجه میشی حتی وقتی برات دردل میکنم اگر متوجه هم نشی میگی باشه رها این به من دلگرمی میده دخترم میدونم در اینده ای نه چندان دور تو سنگ صبور مامان خواهی بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی