مانلي مانلي ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

مادرانه

وقتی مادرمیشی !!!!

1391/9/1 0:41
نویسنده : رها
737 بازدید
اشتراک گذاری

 

وقتی مادر میشی و یه گربه چاق و خپل میبینی به احترام اینکه شاید حامله!! باشه حالا چه از ازدواج دائم و چه از یه صیغه دو ساعته ..به احترامش..نه بابا کلاهتو که بر نمیداری..بلکه با محبت نگاش میکنی و توی دلت حتی میلی به پخخخخخخخخ کردن و جیغ کشیدن براش پیدا نمیشه.. این یعنی سندروم گربه ترسونی که داشتی به برکت وجود این بچه الحمدلله داره رو به بهبودی میره!!!! خدا هم همریض ها رو شفا بده.مژه

وقتی مادر میشی دیگه یادت میره که چقدر از گذاشتن بچه روی میز رستوران بدت می اومد..حالا برای اینکه بتونی با بچه خوابیده دو لقمه غذا بخوری مجبوری دخترت رو روی میز بخوابونی و به نگاه های چپ چپ مسوول سالن هم اهمیت ندی چون خواب راحت دخترک روی میز برات مهم تر از کلا س رستورانه!! نیشخند

وقتی مادر میشی دیگه شب ها مثل آدمیزاد میخوابی و لنگ و پاچت توی حلق و دهن و راست روده شوهرت نمیره چون یه فرشته کوچولو کنارت خوابیده که تا غیژ و غیژ کنی روی تخت آنچنان زندگی رو نصف شب به کامت شیرین میکنه که قابل توصیف نیس گریه

وقتی مادر میشی و کمک نداری و چیزی به ظهر نمونده بایه دست پیاز داغ رو هم میزنی و با دست دیگه روی پاهای دخترت که بغلته رو میپوشونی و حاضری روغن داغ بره توی چشم هات ولی خال روی پای دخترکت نیفته و همزمان با دست های دیگه ای که بعد از بچه دار شدن یهو.وووو روییدن روی بدنت ادویه رو از تو کابینت در میاری و برای ظهر مهربون همسرت قیمه درست میکنی از نوع لیمو دارش...اوهمنتظر

 وقتی مادر می شی و مثل همین دو دقیقه قبل میری سراغ دخترک و در حالیکه روی زمین خوابیده سرت رو میبری جلوی صورتش و با تموم عشقی که میشه تصور کرد میای دهنت رو باز کنی و بگی هلوووی مامان! قررررررررررربون اون شکلت بشم که یکدفعه دخترک چشماش رو باز میکنه و شیطانیه نگاه شیطانی بهت میکنه و هنوز لب هات به لپ هاش نرسیده آنچنان لگدی میزنه زیر گلوت که تا ته هال پرت میشی و در حال پرت شدن داد میزنی بیییییییییییی لیاقت!!!!! اینجا دیگه درد اونقدر زیاده که مادر بودن یا نبودنت هیچ تاثیری نداره !!!!!!!

 وقتی مادر میشی نصفه شب ها یکی بادست های کوچولوش میزنه به صورتت و این یعنی من گرسنه ام مامانی! کلافهاون وقته که فیلمی داری سر پیدا کردن دهن کوچولوش برای می می دادن بهش...چون تو توی نور نمیتونی بخوابی و باید همه اتاق تاریک باشه و نصفه شب ممه رو دستت میگیری و با انگشتت دنبال دهن دخترک میگردی و تجسم سه بعدیت هم عالی !!! هیپنوتیزم...البته منهای وقتایی که ممه رو میذاری توی دهنش و یک دقیقه بعد یکی داد میزنه اوههههههههههه مامانننننننننننن!!!! مگه کوری؟!!!!!! البته بچه ما هنوز به حرف نیومده ولی اگه نصف شب توی دماغ شما هم ممه بکنن احتمالن 4ماهگی به حرف میایین!!!ابلهقهقهه

 وقتی مادر میشی بوی خوش پمپرز بچه ات هیج تداخلی توی اشتهات موقع غذا خوردن نداره فقط نمیدونی چرا به لقمه دوم نرسیده آقای همسر بلند میشه سبزو بچه رو توی کوچه میذاره و به ناهارش ادامه میده!!!!

اون وقت عشق مادرونه قلیان میکنه در این حد که بهش میگی وای خاک عالم..بچه رو آشغالی نبره یه وقت....

وقتی مادر میشی دنیات عجیب و غریب میشه ...وقتی مادر میشی دنیا کوچیک میشه ...اینقدر کوچیک که هیچ کس غیر از خودت این دنیا رو نمیبینه .دنیات میشه ماشینهای اسباب بازی ...دنیات میشه رنگها ...دنیای شاد ریاضی ...دنیات میشه عروسک.... .دنیات میشه کودکت ...با کودک شیر میخوری ...با کودکت چهار دست وپا میری ..با کودک اده بده میکنی ...با کودکت رشد میکنی ..بزرگ میشی ..اینقد بزرگ که همه میفهن مادری ...قلب

یهویی کوه میشی .توانت میشه ۱۰۰ برابر .دیگه مریض نمیشی ..دیگه نمی نالی .وقتی مادر میشی حتی دیگه از سوسک هم نمیترسی .وقتی مادر میشی دنیات میشه تغذیه ، آموزش و پرورش !دیگه وقت نداری یه صبح تا شب بری خریدواسه یه مانتو ...وقتت میشه طلای ۱۰۰۰ عیار ! نایاب نایاب ....وقتت میشه کودکت ...حالا کوه شدی اون میخواد ازت بره بالا !قدرتمند میشی ...ولی بازم دنیات کوچیکه...دنیات اندازه دل کودکته !!!فرشته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان نازی
1 آذر 91 1:58
بگم بینهایت دروغ نگفتم.بینهایت نوشته زیبایی بود اگه خودت نوشتی که معرکه بود.خیلی زیبا بود عزیزم.واقعا مادر شدن تنها زحمتی هست که یک مادر با عشق انجام میده.کودک بهتریییین نعمت خداست خدا تمام بچه هارو برای مادر پدرها نگه داره و خدای مهربون به همه این نعمت پاک رو عطا کنه.
لاله مامی آوینا
1 آذر 91 9:45
خیلی ناز نوشتی....آفرین توصیف قشنگی بود
خانمی
1 آذر 91 11:18
کاملا باهات موافقم...خیلی خوب توصیف کردی
زهرا
1 آذر 91 12:05
مامان رها جوني ان شاا... خدا به همه مادرها صبر و توان بده خيلي قشنگ گويا كردي عزيز دلم وقتي مادر ميشي
دنیا جون جونی
1 آذر 91 15:39
چقدر لطیف... رهاااا با خوندنشون اروم گرفتم..حالا ته دلم قرصه که تو غربت میتونم از پسه مادر شدنم بر بیام
مریم
1 آذر 91 18:24
عالی بود
مامان طاها
1 آذر 91 20:04
عالییییییییییییییییی بود.حس خوبی بهم دست داد ممنون
بهار مامی باران
1 آذر 91 20:32
عالی بود رها جون واقعا حرف این روزای منه خیلی خیلی قشنگ نوشته بودی
مینا مامی پویان
2 آذر 91 3:04
واییییییییییییی رها عالی بوددددددددددد خیلی ناز نوشته بودی یعنی تمام چیزهایی که نوشته بودی رو تجربه کردم مادرشدن شاهکار خلقت ادمیه به نظرم. راستی چرا به وب پسرم سر نمیزنی؟؟؟؟
مریم (37w)
2 آذر 91 18:49
خیلی قشنگ نوشتی عزیزم. مادر بودن پر از سختی های شیرینه.
آتنا
2 آذر 91 22:51
فائزه
6 آذر 91 15:47
عالی بود خیلی قشنگ نوشتی فقط یه مامان میتونه درک کنه
nafiseh
7 آذر 91 15:46
on sevomi ra khob omadi raha jon
مامان نازنين
8 آذر 91 3:25
خيلي زيبا و دلنشين بود بگو ببينم از كجا كپي كردي؟ مانلي جون چطوره؟ دلم براش يه ذره شده بجاي من حسابي بچلونش
یاسی خاله هیلدا
10 آذر 91 1:16
سلام اتفاقی اومدم وبلاگتون این پستتونو خوندم چقدر لذت بردم خیلی خیلی همینارو همیشه خواهرم بهم میگه :هنوز مادر نشدی خوش حال میشم به ماهم سر بزنین راستی من اسمه دخمله ماهتونو خیلی دوست دارم (بمان برایم ) خدا حفظش کنه ماشالا . به وبلاگه هیلدای ماهم سربزنین خوشحال میشیم
kisha
5 دی 91 16:37
رها جون خیلی عالی بود...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد