مانلي مانلي ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

مادرانه

واکسن 2ماهگی

1391/7/29 23:53
نویسنده : رها
1,813 بازدید
اشتراک گذاری

 

٢ماه از بودن در کنار فرشته کوچک من میگذره زمان به سرعت داره عبور میکنه وتمام لحظات دارن یک خاطره میشن کاشکی یک ریموت داشتم تا هرموقع که دلم میخاست کیلید توقف رو میزدم وهمه چی رو نگه میداشتم وتا میتونستم لذت میبردم اون قسمتهایی هم که ناراحت کننده بودن تند تند میزدم میرفت جلو مثل واکسن زدن .

شنبه صبح اولین واکسن دخترمو زدیم خیلی برام سخت بودش انگار یک باری روی دوشم بود وداشت سنگینی میکرد چاره ای نداشتیم اگر دست من بود ترجیح میدادم تا همه دردارو خودم بکشم ودخترم اذیت نشه ولی چه کنم که برای سلامتی عزیزترینمه

وقتی سوزن تو پاهای قشنگ دخترم فرو رفت دلم میخاست کربشم وصدای گریه هاشو نشنوم بین گریه هاش میگفت مامااااااااااا ومن صبورانه نوازشش میکردم به لطف داروی تب بر که هر4ساعت میدادم دردش کمترشد وتب هم نکرد فقط یکمی بداخلاق بودش ولج بازی میکرد که حقم داشت.

مانلی زیبای من دیگه چهرمو میشناسه با نگاهش منو دنبال میکنه از صداهای بلند و ییهوویی میترسه وواکنش نشون میده صبح هاهم ساعت 5بیدار میشه و تا 7 شیطونی میکنه واواز میخونه با لوستر خونمون دوسته ورابطه خوبی با باکس های چوبی داره .

وزن دخترم پایان 2ماهگی 5550 وقدش 60 سانت دورسرهم 39

چهره دخملی بعداز زدن واکسن ناراحتگریه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

ساحل
30 مهر 91 0:15
رها جون خیلییییییییییی مانلیییییی نازهههههههه..
دنیا جون جونی
30 مهر 91 1:01
الهیییییییییی..خاله فای اون چشات....
مامان پاتمه
30 مهر 91 7:51
وای که این واکسن یکی از سخت ترین مراحل رشد نی نی هاست الهی بگردم چه مظلومانه خوابیده
آيدا
30 مهر 91 8:58
مبارك باشه رها جوني، ايشالا هميشه سلامت باشه.
خانمی
30 مهر 91 9:58
الــــــــــــــــهی عزیزم....خوف میشی....قربون اون لپات.....واااااااااااای اگه ببینمت میخورمت
سپید
30 مهر 91 16:41
الهی بگردم...دخملم حال نداره..لپاشوووووووووو
فرشته
30 مهر 91 21:35
الهی دورش بگردممممممممممم
مامان سپهر
30 مهر 91 23:14
عزیزم فربون مانلی برم هیچی دردناکتر از دیدن نی نی در حال واکسن زدن نیست واقعا این ریموتی که می گی لازمه
مامان سپهر
30 مهر 91 23:15
آزي
1 آبان 91 10:03
آخيييييييييييييييييييييييييي مانلي گلم خاله فدات شم. واكسن زدي درد داشت؟ آخ دلم خيلي خلي مي سوزه واسه تو و رادين گلم كه بايد اينجوري نيومده درد رو تحمل كنين. آلهيييييييييييييييييييييييييييييي بميرم براتون
زهرا
1 آبان 91 18:54
مبارك رها جونم زنده باشه خيلي جيگره من كه خيلي دوسش ميدارم
باران مامان هامون
5 آبان 91 15:25
رها جون تو یکی از مهربونترین و شادترین مامانهایی هستی که من شناخته ام دوست دارم عزیزم و ممنون که این همه به من و هامونم کمک کردی
moot moot
18 آبان 91 1:00
azizammmmmmmmm khili nazee lebaseshoooooo
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد