مرخصي
دوستان سلام
امروز اخرين روزيه كه من و مانلي قراره بيايم سركار بعداز كلي سختي و كار زياد حالا موقع اين رسيده كه بريم خونه و كلي باهم خوش بگذرونيم بيچاره مانلي مجبور بوده تا الان پا به پاي من بياد سركار وميدونم كه كلي از اين بابت شاكي بوده دخترم اين روزا خيلي شيطوني ميكنه يك دفعه نشستم خودشو كج ميكنه ميره يك گوشه قلمبه ميشه احساس ميكنم كلشو ميكوبه هاهاهاها گاهي هم از فرط پرخوري بنده سكسكه ميكنه به باباشم ميگم ميگه واي مانلي خفه نشه ؟؟؟؟؟؟؟؟ پاشو آب بخور ولي نميدونه اخه اين دخمل من چقدر بازيگوش هرچي بيشتر به تاريخ زايمان نزديك ميشيم بيشتر مشتاقم ببينم پرنسسم شبيه كيه واي خدايا اخه دوست دارم مراسم پوززنون رو بجا بيارم هاهاهاها هورااااااااااااا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی