مانلي مانلي ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

مادرانه

محرم 91

  گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید   گفتمش از غربت ومظلومی ومحنت بکش فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید گفتمش سختی ودرد وآه گشته حاصلم   گریه کردآهی وزینب کبری(س) کشید     گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق   عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید     گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین(ع)   گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید   این خیمه همون جایی که مامان بزرگم برام پارسال نذر کردش که اگر خدا به مامانم نی نی بده سال دیگه بیایم وپارچه خیمه نذری بدیم امسالم با مامان رها اومدیم وبرای تمام دوست...
8 آذر 1391

وقتی مادرمیشی !!!!

  وقتی مادر میشی و یه گربه چاق و خپل میبینی به احترام اینکه شاید حامله!! باشه حالا چه از ازدواج دائم و چه از یه صیغه دو ساعته ..به احترامش..نه بابا کلاهتو که بر نمیداری..بلکه با محبت نگاش میکنی و توی دلت حتی میلی به پخخخخخخخخ کردن و جیغ کشیدن براش پیدا نمیشه.. این یعنی سندروم گربه ترسونی که داشتی به برکت وجود این بچه الحمدلله داره رو به بهبودی میره!!!! خدا هم همریض ها رو شفا بده. وقتی مادر میشی دیگه یادت میره که چقدر از گذاشتن بچه روی میز رستوران بدت می اومد..حالا برای اینکه بتونی با بچه خوابیده دو لقمه غذا بخوری مجبوری دخترت رو روی میز بخوابونی و به نگاه های چپ چپ مسوول سالن هم اهمیت ندی چون خواب راحت دخترک روی میز برات مهم ت...
1 آذر 1391

بدون شرح

مامان رهااااااا ولم کن عسک نمیخام من شیرمیخاااااام چی بامن بودی؟؟؟؟؟؟ حالتو بگیرم ؟؟؟؟؟؟ هااااااااااااااااان منم مشت میزنم لهت میکنم ...
25 آبان 1391

چقدرخوبه تورو دارم

  چقدر خوبه تو رو دارم ،چقدر خوبه که اینجایی                                                               تویی معنای دوست داشتن ،تو که بی وقفه زیبایی با تو آروم و خوشبختم،با تو سرشارم از شادی                        &...
18 آبان 1391

90 روز با مانلی

دخترم امروز 90 روزه شد خداروشکررررررررر کم کم داره شیرین کاری هاش شروع میشه دیگه مامان رها رو میشناسه وتا منو میبینه واکنش نشون میده  با صدای بلند حرف میزنه وصداهای عجیبی از خودش درمیاره که برای من بسیار دلنشین جدیدا یاد گرفته دخترم دستشو بیاره بالا وبگیره جلو چشماش البته قول میدم ندونه چیه  ولی خیلی با تعجب نگاه میکنه پاهاشو محکم میکوبه به زمین وطی یک عملیات چریکی طول تشکش رو طی میکنه صبح ها گاهی میبینم که سرش اومده انتهای تشک  وداره غرغر میکنه  به نسبت خابش تنظیم شده و ساعت بیشتری رو شیرمیخوره  گاهی هم اب دهنش روون میشه که به قول مامانی جمیله میگه داره دندون درمیاره البته ایشون لطف دارن چون از 2ماه ...
18 آبان 1391

مانلی پاییزی من

مانلی خانوم پارسال همین موقع ها بود که برای هدیه گرفن تو از خداوند بیصبرانه منتظر بودم اما الان تو کنارمی و تو بغلم وحالا 3 ماه از اومدن تو به این دنیا میگذره باورم نمیشه خدایاشکرت . مانلی دختر پاییزی من ...
18 آبان 1391

مانلی تمام ناتمام من

  یه چیکه شادی یه مشت ستاره یه دل که هیچوقت آروم نداره ما با همینا خوشبخت و شادیم ما حک شدیم تو برگای تقویم ما با همینا خوشبخت و شادیم بخند  مانلی فردا توراهه حلقه ایی از نور تو دست ماهه  مانلی شب قرق رازه پنجره های خوشبختی بازه می خوام تو چشمات اشکی نلغزه جوری بیام که برگی نلرزه بزار که قلبم پیشت بمونه تا دنیا شکل رویاهامونه به فکر اینم که غم بمیره چیزی نگم که دلت بگیره با تو روو ابرا قدم گذاشتم من آرزویی جز تو نداشتم....... ...
10 آبان 1391

زیباترین بهانه زندگی

  تقدیم به زیباترین بهانه زندگی دخترم مانلی تورو دیدمو دید من به این زندگی تغییر کرد همین لبخند شیرینت منو با عشق درگیر کرد شروع تازه ای واسه منه از نفس افتاده خدا تورو جای همه نداشته هام بهم داده تورو دیدمو دید من به این زندگی تغییر کرد همین لبخند شیرینت منو با عشق درگیر کرد شروع تازه ای واسه منه از نفس افتاده خدا تورو جای همه نداشته هام بهم داده چه آرامش دلچسبی تماشای تو بهم میده تو ایده آل ترین خوابی که بیداریه من دیده من نمیذارم که فردام یه لحظه ازتو خالی شه تو بدم بشي معناي بدي واسم عوض ميشه یه لحظه هم اگه دورشی حواسم پی ...
10 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد